داستان عابد عیب جو

داستان عابد عیب جو برگرفته از حکایت هفتم باب دوم گلستان سعدی است و توسط قصه دون به زبان روان امروزی برگردانده شده است. به یاد می‌آورم در دوران کودکی اهل عبادت و شب زنده داری بودم و نسبت به پرهیزگاری و پارسایی حریص و طمعکار بودم. شبی در کنار پدر مشغول عبادت بودم. تمام طول شب حتی لحظه ای نخوابیده… ادامه خواندن داستان عابد عیب جو

داستان نکوهش بیجا – از دیوان پروین اعتصامی

روزی سیری، به پیازی با زبان طعنه و سرزنش می‌گوید: توی بیچاره چقدر بد بو هستی! پیاز در پاسخ به سیر می‌گوید: تو از عیب خودت بی‌خبر هستی وگرنه به دنبال عیب دیگران نبودی. پیاز ادامه می‌دهد: صحبت کردن در مورد ظاهر زشت دیگران باعث نمی‌شود خودت زیبا شوی. تو فکر می‌کنی خودت شاخه گلی… ادامه خواندن داستان نکوهش بیجا – از دیوان پروین اعتصامی