داستان عابد ریاکار و داروی سمی

داستان عابد ریاکار و داروی سمی برگرفته از حکایت هجدهم باب دوم گلستان سعدی است و توسط قصه دون به زبان روان امروزی برگردانده شده است. روزی پادشاهی از مرد عابد و پرهیزکاری خواست پیش او برود. مرد عابد با خود فکر کرد بهتر است دارویی بخورم تا ضعیف شوم و به این ترتیب پادشاه با دیدن ظاهر لاغر و نحیفم،… ادامه خواندن داستان عابد ریاکار و داروی سمی

داستان عابد عیب جو

داستان عابد عیب جو برگرفته از حکایت هفتم باب دوم گلستان سعدی است و توسط قصه دون به زبان روان امروزی برگردانده شده است. به یاد می‌آورم در دوران کودکی اهل عبادت و شب زنده داری بودم و نسبت به پرهیزکاری و پارسایی حریص و طمعکار بودم. شبی در کنار پدر مشغول عبادت بودم. تمام طول شب حتی لحظه ای نخوابیده… ادامه خواندن داستان عابد عیب جو

داستان عابد کم صبر و سگ گرسنه

روزی روزگاری عابدی در کوهی دور از مردم به تنهایی زندگی می‌کرد و روزهای خود را به روزه و عبادت خداوند مشغول بود. شب‌ها هم قرص نانی به دستش می‌رسید که نصف آن را برای شام می‌خورد و نصف دیگر را برای سحر نگه می‌داشت. به این ترتیب با قناعت زندگی خود را می‌گذراند و… ادامه خواندن داستان عابد کم صبر و سگ گرسنه