روزی به اویس قرنی گفتند: مردی در این نزدیکیهاست که سی سال پیش قبری برای خود کنده، کفن خود را آماده کرده و از آن روز تا به حال کنار قبر گریه و زاری میکند. نه شب آرام میگیرد و نه روز. اویس میخواهد او را پیش آن مرد ببرند. وقتی اویس را نزد او… ادامه خواندن داستان مردی که سی سال بر قبر خود گریه میکرد!