-
نورا و اتاق نیمه شب – بخش یازدهم – دنیای جدید
نورا گفت: من هم باهاتون میام. دماغ دراز گفت: کجا؟ نورا: خودتون میدونید کجا رو میگم. زبون دراز: حالتون خوبه بانو؟ دماغ دراز: شما به اندازه کافی به ما کمک کردین. پیدا کردن کسی که منظور کتابه وظیفه خود ماست. نورا گفت: ولی من میتونم بازم بهتون کمک کنم. دماغ دراز گفت: درسته. اما حضور……
-
داستان میوه خوشبوی الاغ
داستان میوه خوشبوی الاغ براساس حکایتی از کتاب موش و گربه شیخ بهایی است. آنچه در ادامه این مطلب میخوانید بازنویسی ساده و امروزی این حکایت توسط قصه دون است. روزی شیخی همراه با پیروانش از روستایی به روستای دیگر میرفت. در میان راه مردی را دید که از باغی بیرون آمد و سبدی روی سرش بود. شیخ با خود فکر……
-
داستان پادشاه بهشتی و پرهیزکار جهنمی
داستان پادشاه بهشتی و پرهیزکار جهنمی برگرفته از حکایت شانزدهم باب دوم گلستان سعدی است و توسط قصه دون به زبان روان امروزی برگردانده شده است. مرد نیکی پادشاهی را در خواب میبیند که پس از مرگ به بهشت رفته و پرهیزکاری را میبیند که به جهنم رفته است. مرد دلیل رسیدن پادشاه به این مرتبه در بهشت و همچنین دلیل……
-
نورا و اتاق نیمه شب – بخش دهم – او!
بالاخره نیمههای شب بعد، سر و کله دماغ دراز و زبون دراز پیدا شد. نورا در اتاق عمه لیزا نشسته بود. چهره ناراحت و نگران دو موجود گرد روبرویش نشان میداد نتوانستهاند معمای کتاب را حل کنند. دماغ دراز گفت: پیدا کردن یه شمع بین اون همه شمعی که توی دره هست کار سادهای نیست.……
-
نورا و اتاق نیمه شب – بخش نهم – دوستان جدید تاد
نورا صبح زود از خواب بیدار شده بود. نور خورشید از پنجره به داخل اتاق میتابید. اما تاد هنوز هم خواب بود. نورا به خاطر اینکه توانسته بود کتاب را بخواند هیجان زده بود. با خودش فکر کرد یعنی زبون دراز و دماغ دراز توانستهاند منظور کتاب را بفهمند یا نه؟ بعید بود این وقت……
-
داستان نگهبان ظالم و ظرف کودک
داستان نگهبان ظالم و ظرف کودک براساس حکایتی از کتاب موش و گربه شیخ بهایی است. آنچه در ادامه این مطلب میخوانید بازنویسی ساده و امروزی این حکایت توسط قصه دون است. روزی روزگاری مردی ظالم و ستمگر نگهبان راهی بود که رهگذران مختلفی از آن رفت و آمد میکردند. همه مسافران و رهگذران از جمله تاجران و … از دست……
-
نورا و اتاق نیمه شب – بخش هشتم – معمای شمع
حالا با این سردرد چطوری به کارهای خونه برسم! مثل روز روشن بود سردرد اِما واقعی نیست. در واقع ناخوشی موقت اِما به خاطر این بود که میخواست سوفی و چارلی تمام کار شستن ظرفها رو به تنهایی انجام بدن. چیزی که مادربزرگ خواسته بود فقط کمک کردن در شستن ظرف ها بود که چندان……
-
داستان ابراهیم بن ادهم و پند دادن مرد گناهکار
داستان ابراهیم بن ادهم و پند دادن مرد گناهکار برگرفته از تذکرة الاولیاء اثر عطار نیشابوری است و توسط قصه دون به زبان روان امروزی برگردانده شده است. روزی مردی نزد ابراهیم بن ادهم آمد و گفت: من به خودم بسیار ظلم کردهام و گناههای فراوانی کردهام. چیزی بگو که آن را راهنمای خودم قرار دهم و به آن عمل کنم.……