داستان پسر کوتاه پادشاه – از گلستان سعدی

پادشاهی بود که یکی از فرزندانش کوتاه قد بود و برادران دیگر برخلاف او بلند قد و دارای چهره ای زیبا بودند. پدر نیز با بی‌میلی به پسر کوتاه قامتش نگاه می‌کرد و او را پست و حقیر می‌دانست. پسر با هوشیاری و زیرکی سعی می‌کند چشم دل پدر را بیدار کند و می‌گوید: ای… ادامه خواندن داستان پسر کوتاه پادشاه – از گلستان سعدی

قصه جک و پادشاه ظالم

روزی روزگاری پادشاه ظالم و پول دوستی بود که از مردمش مالیات سنگین می‌گرفت. تنها چیزی که برای پادشاه مهم بود ثروت و دارایی هایش بود و حاضر بود برای جمع کردن ثروت بیشتر دست به هرکاری بزند. مردم از پادشاه بسیار ناراضی بودند. کم کم صدای اعتراض های مردم به گوش پادشاه رسید. مردم… ادامه خواندن قصه جک و پادشاه ظالم