نورا و اتاق نیمه شب – بخش هفتم – سوفی و چارلی

زبون دراز با ناامیدی گفت: مثل اینکه اشتباه کردیم. نورا که نمی‌دانست به خاطر ناتوانی در دیدن نوشته‌های کتاب باید خوشحال باشد یا ناراحت کتاب را بست و گفت: من که بهتون گفتم. دماغ دراز گفت: بانو خودتون رو دست کم نگیرید. به احساس ما و توانایی خودتون اعتماد کنید. همین که ما رو می‌بینید… ادامه خواندن نورا و اتاق نیمه شب – بخش هفتم – سوفی و چارلی

داستان دزدی از خانه دوست

داستان دزدی از خانه دوست برگرفته از حکایت چهاردهم باب دوم گلستان سعدی است و توسط قصه دون به زبان روان امروزی برگردانده شده است. روزی فرد نیازمندی گلیمی را از خانه دوستش دزدید. پادشاه که از موضوع باخبر شد دستور داد دست دزد را قطع کنند. صاحب گلیم به پادشاه گفت: من او را بخشیدم با او کاری نداشته باشید.… ادامه خواندن داستان دزدی از خانه دوست

نورا و اتاق نیمه شب – بخش ششم – سرزمین های هفت گانه

تاد تنها و نگران گوشه اتاق ایستاده بود: نورا اونجا یه سوسک بود. نورا نفس راحتی کشید. طولی نکشید که مادربزرگ و اِما هم از راه رسیدند و بعد هم پدربزرگ. پدربزرگ حشره ظاهرا بی‌آزاری که همین چند لحظه پیش باعث ترس تاد و نورا و البته مابقی ساکنین خانه شده بود را از اتاق… ادامه خواندن نورا و اتاق نیمه شب – بخش ششم – سرزمین های هفت گانه

داستان اشک یتیم و تاج پادشاه

داستان اشک یتیم و تاج پادشاه برگرفته از دیوان اشعار پروین اعتصامی است و توسط قصه دون به متن ساده و زبان روان امروزی برگردانده شده است. روزی پادشاهی از مسیری عبور می‌کرد. با دیدن پادشاه از هر کوچه و پشت بام فریاد شادی و خوشحالی مردم بلند می‌شد. در آن میان کودک یتیمی به جواهر روی تاج پادشاه اشاره… ادامه خواندن داستان اشک یتیم و تاج پادشاه

نورا و اتاق نیمه شب – بخش پنجم – بانوی تازه

تاد آن شب هم مثل شب قبل خیلی زود به خواب رفت. بازی با اسباب بازی‌های جدیدش حسابی او را خسته کرده بود. طوری که برای شنیدن قصه های کتابی که از نورا قول خواندنش را گرفته بود هم بیدار نماند. نورا آن شب در رختخواب به عمه لیزا فکر می‌کرد. چرا عمه لیزا اجازه… ادامه خواندن نورا و اتاق نیمه شب – بخش پنجم – بانوی تازه

داستان شکر به خاطر مصیبت

داستان شکر به خاطر مصیبت برگرفته از حکایت سیزدهم باب دوم گلستان سعدی است و توسط قصه دون به زبان روان امروزی برگردانده شده است. پرهیزگاری را در کنار دریا دیدم که زخم عمیقی داشت و با هیچ دارویی بهبود پیدا نمی‌کرد. مدت ها با این زخم دست و پنجه نرم می‌کرد و با این وجود، مدام شکر خدای بزرگ را… ادامه خواندن داستان شکر به خاطر مصیبت

داستان عابد عیب جو

داستان عابد عیب جو برگرفته از حکایت هفتم باب دوم گلستان سعدی است و توسط قصه دون به زبان روان امروزی برگردانده شده است. به یاد می‌آورم در دوران کودکی اهل عبادت و شب زنده داری بودم و نسبت به پرهیزگاری و پارسایی حریص و طمعکار بودم. شبی در کنار پدر مشغول عبادت بودم. تمام طول شب حتی لحظه ای نخوابیده… ادامه خواندن داستان عابد عیب جو

نورا و اتاق نیمه شب – بخش چهارم – اتاق عمه لیزا

– نورا بلند شو دیگه. نورا به زحمت چشم‌هایش را باز کرد. – چیه؟ بگذار بخوابم تاد. – گشنمه. در باز نمیشه. نورا که نیمه خواب بود تازه یادش افتاد دیشب در را قفل کرده است. خوشبختانه هیچ خبری از غریبه‌ها نشده بود. تمام شب تا نزدیکی‌های سپیده دم خواب به چشم نورا نیامده بود.… ادامه خواندن نورا و اتاق نیمه شب – بخش چهارم – اتاق عمه لیزا

انشا درباره فصل بهار

در این مطلب چند انشا در مورد فصل بهار با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای پایه های دبستان (یا ابتدایی) و متوسطه (راهنمایی و دبیرستان) آماده کرده‌ایم. امیدواریم این مطلب در ارائه ایده های مناسب نگارش به شما کمک کند. انشا درباره بهار برای پایه های ابتدایی مقدمه فصل بهار اولین فصل سال است. این فصل یکی… ادامه خواندن انشا درباره فصل بهار

داستان نگرانی شیطان از توبه

داستان نگرانی شیطان از توبه براساس حکایتی از کتاب موش و گربه شیخ بهایی است. آنچه در ادامه این مطلب می‌خوانید بازنویسی ساده و امروزی این حکایت توسط قصه دون است. زمانی که آیه توبه بر پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، ابلیس از آن با خبر شد.… ادامه خواندن داستان نگرانی شیطان از توبه