داستان یاد کردن از پادشاه برگرفته از حکایت پانزدهم باب دوم گلستان سعدی است و توسط قصه دون به زبان روان امروزی برگردانده شده است.
پادشاهی فرد پارسا و پرهیزکاری را دید و از او پرسید: هیچوقت از ما یاد میکنی؟ پرهیزکار پاسخ داد: بله. هر وقت که خدا را فراموش میکنم به یاد تو میافتم.
متن اصلی داستان یاد کردن از پادشاه در گلستان سعدی
پادشاهی پارسایی را دید.
گفت: هیچت از ما یاد آید؟
گفت: بلی. وقتی که خدا را فراموش میکنم.
هر سو دَوَد آن کَش ز برِ خویش براند / وآن را که بخواند به درِ کس ندواند